دو عزای مقارن!
باز محرم رسید، ماه عزای حسین سینهی ما میشود، کرب و بلای حسین کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین شنبه ی گذشته روزی بود که رخت سیاه به تن کردیم...روزی که باباحاجی (پدربزرگم)مهربان من از دنیا رفت... دلم غصه دار بچه های کوچیکیه که هنوز چند ماه به مرگ مادر خو نگرفته به استقبال یتیمی رفتند... دلم غصه دار مادرمه که سایه ی پدر از سرش افتاده... دلم غصه دار دلمه که خاطرات شیرین باباحاجی مرد مهربونی که همیشه آغوش محبتش به روی ما نوه ها باز بود...